-
-
۱۵۱۴
و بصلئیل و اهولیاب و همة دانادلانی که یَهُوَه حکمت و فطانت بدیشان داده است تا برای کردن هر صنعتِ خدمتِ قدس ماهر باشند موافق آنچه یَهُوَه امر فرموده است کار بکنند.” 2) پس موسی بصلئیل و اهولیاب و همة دانادلانی را که یَهُوَه در دل ایشان حکمت داده بود و آنانی را که دل ایشان ایشان را راغب ساخته بود که برای کردن کار نزدیک بیایند دعوت کرد.
و موسی تمام جماعت بنی اسرائیل را جمع کرده بدیشان گفت: “این است سخنانی که یَهُوَه امر فرموده است که آنها را بکنی: شش روز کار کرده شود و در روز هفتمین سبَتِ آرامی مقدس یَهُوَه برای شماست هر که در آن کاری کند کشته شود. در روز سبَت آتش در همة مسکنهای خود میفروزید.
و یَهُوَه به موسی گفت: “دو لوح سنگی مثل اولین برای خود بتراش و سخنانی را که بر لوحهای اول بود و شکستی بر این لوحها خواهم نوشت. و بامدادان حاضر شو و صبحگاهان به کوه سینا بالا بیا و در آنجا نزد من بر قله کوه بایست. و هیچکس با تو بالا نیاید و هیچکس نیز در تمامی کوه دیده نشود و گله و رمه نیز به طرف این کوه چرا نکند.
ویَهُوَه به موسی گفت: “روانه شده از اینجا کوچ کن تو و این قوم که از زمین مصر برآورده ای بدان زمینی که برای ابراهیم اسحاق و یعقوب قسم خورده گفته ام آن را به ذریت تو عطا خواهم کرد. و فرشته ای پیش روی تو میفرستم و کنعانیان و اَموریان و حتیان و فرزیان و حویان و یبوسیان را بیرون خواهم کرد
و چون قوم دیدند که موسی در فرود آمدن از کوه تأخیر نمود قوم نزد هارون جمع شده وی را گفتند: “برخیز و برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامند زیرا این مرد موسی که ما را از زمین مصر بیرون آورد نمیدانیم او را چه شده است.” هارون بدیشان گفت: “گوشواره های طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست بیرون کرده نزد من بیاورید.
و یَهُوَه موسی را خطاب کرده گفت: “آگاه باش بصَلئیل بن اوری بن حور را از سبط یهودا به نام خوانده ام. و او را به روح خدا پر ساخته ام و به حکمت و فهم و معرفت و هر هنری برای اختراع مخترعات تا در طلا و نقره و برنج کار کند. و برای تراشیدن سنگ و ترصیع آن و درودگری چوب تا در هر صنعتی اشتغال نماید.
و مذبحی برای سوزانیدن بخور بساز. آنرا از چوب شطیم بساز. طولش ذراعی باشد و عرضش زراعی یعنی مربع باشد و بلندی اش دو ذراع و شاخهایش از خودش باشد. و آنرا به طلای خالص بپوشان. سطحش و جانبهایش به هر طرف و شاخهایش را و تاجی از طلا گرداگردش بساز.
و این است کاری که بدیشان میکنی برای تقدیس نمودن ایشان تا بجهت من کهانت کنند: یک گوساله و دو قوچ بی عیب بگیر و نان فطیر و قرصهای فطیر سرشته به روغن و رقیقهای فطیر مسح شده به روغن آنها را از آرد نرم گندم بساز. و آنها را در یک سبد بگذار و آنها را در سبد با گوساله و دو قوچ بگذران.
و تو برادر خود هارون و پسرانش را با وی از میان بنی اسرائیل نزد خود بیاور تا برای من کهانت بکند یعنی هارون و ناداب و ابیهو و العازار و ایتامار پسران هارون. و رختهای مقدس برای برادرت هارون بجهت عزت و زینت بساز.
و مذبح را از چوب شطیم بساز طولش پنج ذراع و عرضش پنج ذراع. و مذبح مربع باشد. و بلندی اش سه ذراع. و شاخه هایش را بر چهار گوشه اش بساز و شاخه هایش از همان باشد و آنرا به برنج بپوشان.
و مسکن را از ده پردة کتان نازک تابیده و لاجورد و ارغوان و قرمز بساز. با کروبیان از صنعت نساج ماهر آنها را ترتیب نما. طول یک پرده بیست و هشت ذراع و عرض یک پرده چهار ذراع و همة پرده ها را یک اندازه باشد. پنج پرده با یکدیگر پیوسته باشد و پنج پرده با یکدیگر پیوسته.
و یَهُوَه موسی را خطاب کرده گفت: “به بنی اسرائیل بگو که برای من هدایا بیاورند از هرکه به میلِ دل بیاورد هدایای مرا بگیرید. و این است هدایا که از ایشان میگیرید: طلا و نقره و برنج و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک و پشم بز
و به موسی گفت: “نزد یَهُوَه بالا بیا تو و هارون و ناداب و اَبِیهو و هفتاد نفر از مشایخ اسرائیل و از دور سجده کنید. و موسی تنها نزدیک یَهُوَه بیاید و ایشان نزدیک نیایند و قوم همراه او بالا نیایند.” پس موسی آمده همة سخنان یَهُوَه و همة این احکام را به قوم باز گفت و تمامی قوم به یک زبان در جواب گفتند: “همة سخنانی که یَهُوَه گفته است بجا خواهیم آورد.”
خبر باطل را انتشار مده و با شریران همداستان مشو که شهادت دروغ دهی. “پیروی بسیاری برای عمل بد مکن و در مرافعه محضِ متابعتِ کثیری سخنی برای انحراف حق مگو. و در مرافعة فقیر نیز طرفداری او منما.
اگر کسی گاوی یا گوسفندی بدزدد و آن را بکشد یا بفروشد به عوض گاو پنج گاو و به عوض گوسفند چهار گوسفند بدهد. “اگر دزدی در رخنه کردن گرفته شود و او را بزنند بطوری که بمیرد باز خواستِ خون برای او نباشد. اما اگر آفتاب بر او طلوع کرد بازخواست خون برای او هست. البته مکافات باید داد و اگر چیزی ندارد به عوض دزدی که کرد فروخته شود.
و این است احکامی که پیش ایشان میگذاری: اگر غلام عبری بخری شش سال خدمت کند و در هفتمین بی قیمت آزاد بیرون رود. اگر تنها آمده تنها بیرون رود و اگر صاحب زن بوده زنش همراه او بیرون رود. اگر آقایش زنی بدو دهد و پسران یا دختران برایش بزاید آنگاه زن و اولادش از آن آقایش باشند و آن مرد تنها بیرون رود.
و خدا تکلم فرمود و همة این کلمات را بگفت: “من هستم یَهُوَه خدای تو که تو را از زمین مصر و از خانة غلامی بیرون آوردم. تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد. صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است برای خود مساز.
آنگاه موسی و بنی اسرائیل این سرود را برای یَهُوَه سراییده گفتند که: “یَهُوَه را سرود میخوانم زیرا که با جلال مظفر شده است. اسب و سوارش را به دریا انداخت. یَهُوَه قوت و تسبیح من است. و او نجات من گردیده است. این خدای من است پس او را تمجید میکنم. خدای پدر من است پس او را متعال میخوانم.
و یَهُوَه موسی را خطاب کرده گفت: “به بنی اسرائیل بگو که برگردیده برابر فَم الحیروت در میان مجًدل و دریا اردو زنند. و در مقابل بعل صَفُون در برابر آن به کنار دریا اردو زنید. و فرعون دربارة بنی اسرائیل خواهد گفت: در زمین گرفتار شده اند و صحرا آنها را محصور کرده است.